در سال 1979، زمانی که مارگارت تاچر به قدرت رسید، جمعی از هنرمندان جوان سیاه پوست مستقر در میدلند غربی بریتانیا، گروه هنری Blk را تأسیس کردند. هدف آنها تقویت صداهای سیاه پوستان، انتقاد از حذف آنها از تاریخ هنر و جلب توجه به نژادپرستی بود که آنها به عنوان فرزندان مهاجران کارائیب در بریتانیای محافظه کار تجربه کردند. کلودت جانسون که در سال 1959 در منچستر به دنیا آمد و در آن زمان در پلی تکنیک ولورهمپتون تحصیل می کرد، بلافاصله پس از تشکیل گروه هنری Blk به آن پیوست و در کنار اعضای دیگرش ادی چمبرز، کیث پایپر، مارلین اسمیت و دونالد رادنی شروع به کار و نمایشگاه کرد. «جامعه هنرهای سیاه که در دهه 80 بخشی از آن شدم بسیار ارزشمند بود. این به من اجازه داد تا در مورد کارم با آنها صحبت کنم. جانسون میگوید، این باعث شد که احساس کنم بخشی از یک جنبش هستم. «قطعاً این باور وجود داشت که ما قرار است اوضاع را تغییر دهیم. که داشتیم همه چیز را به هم می زدیم.» اما علیرغم این شروع پرشور، کانون توجه به زودی محو شد و سهم گروه در هنر معاصر تا حد زیادی تحت الشعاع تحریکات هنرمندان جوان بریتانیایی قرار گرفت، وابستگی سست که شامل دیمین هرست و تریسی امین میشد. جانسون میگوید: «ما نمیتوانستیم آنطور که YBA میتوانستند جا بیفتیم.
جانسون از دوره بین آن زمان تا کنون به عنوان “بیابان طولانی” یاد می کند. در روزهای اولیه، او مورد توجه و تحسین قرار گرفته بود – سمینار او در کنفرانس هنرهای سیاه در سال 1982 اغلب به عنوان یک لحظه شکلدهنده در فمینیسم سیاهپوست بریتانیایی ذکر میشود. اما پس از شرکت در نمایشگاه “خط سیاه نازک” که توسط هنرمند و متصدی بریتانیایی لوباینا هیمید در ICA لندن در سال 1985 سازماندهی شد، اوضاع شروع به آرام شدن کرد. جانسون میگوید: «این آغاز لغزش به سوی گمنامی بود. او دو پسر داشت، نمایشگاه را متوقف کرد و دیگر استودیو نداشت. سپس در سال 2014، هیمید از او برای حضور در یک برنامه جدید دعوت کرد. جانسون به یاد می آورد: “او گفت: “من در مورد روشی که شما نشان می دهید فکر کرده ام و می خواهم دوباره آن را ببینم.” از آن زمان، او با نمایشگاه هایی در گالری باغ هالی بوش لندن و هنر مدرن آکسفورد، دوباره وارد صحنه هنر معاصر شد. در 64 سالگی، او مانند همیشه یک هنرمند موفق است. «برای سالها، حتی یک رویا هم نبود. این فراتر از یک رویا بود.”
رویکرد جانسون به هنرسازی نیز طی سالها تغییر کرده است. او میگوید: «وقتی جوانتر بودم، پاستلها را بهعنوان رسانهی اصلی انتخاب کردم، زیرا بسیار سریع بودند. من مجبور نبودم منتظر بمانم تا رنگ خشک شود. اما در سال 2021، زمانی که جانسون مأمور ساخت پرتره ای از نظریه پرداز فرهنگی استوارت هال شد که الهام بخش گروه هنری Blk بود و در سال 2014 درگذشت، او شروع به آزمایش با رنگ روغن کرد. (او میگوید: «این من را به خارج از منطقه راحتیام میآورد.) نقاشیهای صمیمی او در اندازه واقعی از نشستههای سیاهپوست از نظر توانایی آنها برای محبتآمیز بودن و قدرتبخش بودن جذاب است. تمرکز او بر ایجاد شباهت کامل نیست، بلکه بر گرفتن یک احساس یا حضور است. او میگوید: «اغلب سرها بریده میشوند، یا قسمتهایی از آنها گم میشوند، گویی که شما فقط به آن شخص برخورد کردهاید. او در رویکرد خود بیش از حد سیاسی نیست، اما آثارش به دنبال بیان داستانی معتبرتر از زندگی سیاه پوستان در بریتانیا هستند، جانسون میگوید: «همه میتوانند با تصویری از یک زن سیاهپوست ارتباط برقرار کنند. هر یک از پرتره های ویسلر.”
روز شما چگونه است؟ چقدر می خوابید و برنامه کاری شما چیست؟
من یک سحرخیز نیستم. من اغلب بعد از ساعت 11 به استودیو می آیم. اما ممکن است تا ساعت 8 یا 9 کار کنم. بیشتر روزها حول استودیو متمرکز می شوند. فاصله کمی تا خانه من دارد.
فکر می کنید در روز چند ساعت کار خلاقانه انجام می دهید؟
ممکن است پنج ساعت باشد. ممکن است هشت باشد به روز بستگی دارد. چند روزی است که میآیم و فقط میخوانم یا به چیزهایی نگاه میکنم یا برسهایم را تمیز میکنم یا مواد سفارش میدهم یا به آن بوم خالی بزرگ آنجا نگاه میکنم.
اولین اثر هنری که ساخته اید چیست؟
یادم می آید که 7 ساله بودم و طراحی کردم که تصور می کردم یک رقصنده اسپانیایی شبیه آن است. طبقات و طبقات در لباس او وجود داشت. به یاد دارم که واقعاً به آن افتخار می کردم. من همیشه نقاشی می کشیدم. وقتی به دبیرستان رسیدم، برای دختران دیگر، معمولاً از ستاره های پاپ، نقاشی می کشیدم. آنها تحت تعقیب بودند.
اولین اثری که فروختید چیست؟ برای چقدر؟
ممکن است “بی عنوان (زن با گوشواره)” (1982) باشد که در سال 1983 به Lubaina Himid حداکثر به قیمت 200 پوند فروختم.
بدترین استودیویی که تا به حال داشته اید چه بوده است؟
این یک پرتاب بین جعبه بدون پنجره ای است که قبل از نقل مکان به اینجا داشتم و این ساختمان عجیب و غریب که قرار بود مسطح باشد اما کاملاً استاندارد را برآورده نکرده بود. انگار یک اتاق خواب کوچک بود. هوا خیلی گرم بود و باید پنجره ها را باز می گذاشتی. همیشه فضله موش در آشپزخانه طبقه پایین وجود داشت. من هرگز در استودیوی واقعی خود موشی ندیدم، اما خوشحال بودم که از آنجا بیرون آمدم.
وقتی یک قطعه جدید را شروع می کنید، از کجا شروع می کنید؟
این روزها روی کاغذ یا بوم پرایمر درست می کنم و مستقیم وارد می شوم. من طرح های مقدماتی انجام نمی دهم. من تمایل دارم که فقط خرابکاری کنم. گاهی اوقات، این یک تجربه دوستداشتنی و جذاب است و همه چیز کم و بیش همان جایی است که باید باشد و من یک ریتم و تقارن را احساس میکنم – و گاهی اوقات، کاملاً به هم میریزد. من اغلب کار را پاره نمی کنم و دوباره شروع نمی کنم. گاهی برعکسش می کنم و دوباره روی همان برگه شروع می کنم. گاهی روی یک منطقه نقاشی می کنم. اما همیشه با یک نقاشی شروع می شود. ممکن است جوهر باشد، ممکن است رنگ باشد، ممکن است پاستل باشد.
چگونه متوجه می شوید که کارتان تمام شده است؟
من همیشه نمی دانم. اگر اثری برای مدت طولانی با من در استودیو باشد، معمولاً یک لحظه میگویم: «کافی است». گاهی اوقات خیلی سریع اتفاق می افتد و گاهی وقت بیشتری می گیرد. با «پیکر ایستاده با ماسکهای آفریقایی» (2018)، من سالها را صرف تغییر پسزمینه، اضافه کردن جزئیات بیشتر و حذف آن کردم. من یک ضرب الاجل داشتم، به طوری که به من کمک کرد تا تصمیمات را نهایی کنم، اما متوجه می شوم که در زمانی که به تغییراتی در یک اثر ادامه می دهم، باید یک کار جدید بسازم.
چه زمانی برای اولین بار احساس راحتی کردید که بگویید یک هنرمند حرفه ای هستید؟
من هرگز خودم را به عنوان یک “هنرمند حرفه ای” توصیف نکرده ام. در اوایل دهه 80 خودم را هنرمند نامیدم، و دوباره در سال 2017 شروع کردم. در یک مقطع، ما بحث کردیم که آیا از اصطلاح “کارشناس فرهنگی” استفاده کنیم یا خیر.
چند دستیار دارید؟
هیچ کدام، اگرچه دوست و هنرمند همکارم بورلی بنت به من کمک کرده است.
آیا قبلاً به هنرمندان دیگری کمک کرده اید؟
خیر من نداشتم.
چقدر با هنرمندان دیگر صحبت می کنید؟
هر روز. شوهر من، تروور ماتیسون، یک هنرمند صدا است. او بخشی از گروه فیلم های صوتی سیاه بود. او به تازگی نمایش بسیار موفقی در گالری هنر معاصر گلداسمیت داشت.
وقتی هنر می کنید چه موسیقی می نوازید؟
من مقدار زیادی جاز، رگی و سول گوش می دهم. فرانک اوشن. بریتنی هاوارد.
آیا زمانی که در حال کار هستید وعده غذایی تکراری می خورید؟
تمایل به کره بادام زمینی دارد.
عجیب ترین شی در استودیوی شما چیست؟
یک طناب پرش
هنگام کار معمولا چه می پوشید؟
یک لباس دیگ بخار.
اگر ویندوز دارید، به چه چیزی نگاه می کنند؟
من اینجا پنجره های زیادی دارم بیرون، آپارتمان و سپس زمینی است که برای رسیدن به خانه از آن رد می شوم. به آن میبلی گرین می گویند.
برای اجاره چه می پردازید؟
من ماهیانه 350 پوند پرداخت می کنم. این مکان مشترک است، اما من به دنبال یک استودیو کامل هستم.
چه چیزی را با بیشترین فراوانی به صورت عمده خریداری می کنید؟
لوله های مسخره کوچک رنگ.
آیا در حال حاضر هر گونه نمایشی را پخش می کنید؟
من تازه «بهتر است با ساول تماس بگیرم» را شروع کردم. هوا خیلی تاریک میشه
آخرین چیزی که تو را به گریه انداخت چه بود؟
ویزیت دکتر
بدترین عادت شما چیست؟
عقب انداختن کارها. بدترین تقصیر من، بلاتکلیفی است – نمیتوانم تصمیم بگیرم کدام یک از 15 کاری را که قرار است در هر لحظه انجام دهم و اولویتبندی کنم. و چون از نوشتن لیست خوشم نمی آید، این کار را بسیار بدتر می کند. من می دانم که یک راه حل این است که یک لیست بنویسم و اولین کار را در آن انجام دهم، اما یک لیست می نویسم و فکر می کنم، “این لیست را کجا قرار دادم؟”
وقتی معطل می کنید چه می کنید؟
من تمیز. به فضا خیره می شوم
چه چیزی شما را شرمنده می کند؟
مقداری توجه می تواند شرم آور باشد. وقتی مردم در خیابان مرا متوقف میکنند، هیجانانگیز است، اما دانستن اینکه چگونه باید پاسخ داد، بسیار سخت است. چیزهای واقعا شرم آورتر هر نوع سخنرانی در جمع و بازخوانی مصاحبه های من است.
آیا شما ورزش میکنید؟
بله، من می گذرم. من قبلا می دویدم. دارم به این فکر می کنم که دوباره به آن برگردم. من هم دوچرخه سواری میکنم گاهی اینجا دوچرخه سواری می کنم. من کمی عصبی می شوم، اگرچه این جاده ها را به خوبی می شناسم. شما هرگز نمی دانید مردم چه خواهند کرد. برخی از رانندگان واقعا از دوچرخه سواران متنفرند.
چی میخونی؟
من تازه «آمریکنا» را خواندم (2013) توسط Chimamanda Ngozi Adichie. تنسی ویلیامز را هم می خوانم. یکی دو تا از نمایشنامههای او را خواندم، «مغازه شیشهای» (1944) و «تراموسی به نام هوس» (1947). من هنوز از نژادپرستی پنهان شوکه هستم. او قصد ندارد به شخصیتهای سیاهپوست توهینآمیز باشد – این کار خیلی معمولی انجام میشود.
اثر هنری مورد علاقه شما از شخص دیگری چیست؟
رامبراند “زن جوان در حال خواب» (حدود 1654). هر کاری را که من میخواهم نقاشیهایم انجام دهند، انجام میدهد.