eanabanner

40 سال بعد، بازگشت دنباله دار دی گلو هالی

رنگ‌های نقاشی پیتر هالی تهاجمی هستند – پرتقال‌های رنگارنگ و زردهای زرد تقریباً در فلورسانس آغشته به اسید خود کور می‌شوند. و این قبل از این است که ترس به وجود بیاید، این ظن که علیرغم اینکه به روش های بی شماری به هم متصل هستیم، هر یک از ما هرگز تنها نبوده ایم. در دهه 1980 هالی واژگانی ساده ابداع کرد: سلول‌ها و مجراها، که در یک پالت غیرطبیعی و فضای هندسی دقیق ارائه شده بودند، که به قلب عصر نوپای کامپیوتری که محصول جانبی آن تشدید انزوای اجتماعی بود، می‌خورد. معلوم شد که آن لحظه واقعاً تمام نشد.

امروزه، نقاشی‌های هالی در دهه 80، با اتاق‌های هرمتیک آن‌ها که توسط خطوط داده به جهان خارج متصل شده‌اند، کیفیتی پیش‌آگاهی دارند و پیروزی کامل انقلاب دیجیتال را پیش‌بینی می‌کنند. هالی در اواخر زمستان در استودیوی خود در غرب چلسی نشسته بود، و نیم دوجین دستیار مشغول سازماندهی نقاشی‌ها بودند که به مودام، موزه لوکزامبورگ و Maruani Mercier، گالری عزیمت می‌کنند، به من گفت: «بسیاری از افراد جوان‌تر به من اعتبار می‌دهند. در بروکسل، جایی که قرار بود نیمی از چهار سایت گذشته نگر از کارهای او در آن دهه افتتاح شود.

خودش را غافلگیر کرد؟ او به من گفت: “به نظر من این امر اجتناب ناپذیر بود که ارتباطات انسانی به طیف الکترومغناطیسی در حال حرکت است.” “من با اولین تجلی آن پدیده دست و پنجه نرم می کردم – درست مثل نشستن تنها در مقابل کامپیوتر.”

هالی، که 69 ساله و باهوش است، در شهر نیویورک به دنیا آمده و بزرگ شده است، اما هیچ یک از سایندگی خود را نشان نمی دهد، کیفیتی که او به عکس هایش منتقل کرده است. او به آرامی با لحنی صاف و یکنواخت صحبت می کند که حس شوخ طبعی او را پنهان می کند. نقاشی‌های او ممکن است شاد نباشند، اما خنده‌دار هستند، مانند پارودی‌های مدرنیسم – نقاشی‌های موندریان، زمینه‌های رنگی جوزف آلبرز که به‌عنوان زندان در معرض دید قرار گرفته‌اند، در بدخیم بودنشان شاد هستند. اولین‌های او با حیرت مرده‌ای نام‌گذاری می‌شدند: «قبر» (1980)، «تخیل فاجعه» (1981)، «سرزمین هیچ‌کس» (1986)، خطوط سخت‌شان که ترس از کلاستروفوبیا در شهرها، مراکز تجاری و بلوک های آپارتمانی هالی در سال 1982 از طریق مانیفست نوشت: «فضای مه آلود روتکو دیوارکشی شده است.

هالی که در سال 1980 پس از تکمیل MFA خود در دانشگاه نیواورلئان به نیویورک بازگشت، در دهکده شرقی زندگی می کرد و در صحنه گالری تاثیرگذار آن محله که توسط هنرمندان اداره می شد، ابتدا در International with Monument و بعد در گالری Sonnabend در SoHo نمایش می داد. ، جایی که در سال 1986 بازنمایی های نموداری او از زندگی مدرن بخشی از نمایش لرزه ای “نئو ژئو” (برای مفهوم گرایی نئو هندسی) با اشلی بیکرتون، جف کونز و مایر وایسمن بود.

با وجود تحسین، مفهوم گرایی سرد و دقیق هالی از لحاظ تاریخی در اروپا بهتر مورد استقبال قرار گرفته است. هالی گفت: «مردم آنجا تمایل دارند از نقاشی های من نترسند. من عکس یکی را در خانه زیبا، مدرن و تک رنگ کسی خواهم دید. من یک ضربه بزرگ از آن دریافت می کنم.”

این قرابت در نمایشگاه‌های Mudam و Maruani Mercier منعکس شده است. منتخب‌های کوچک‌تر در گالری‌های کریگ اف استار و کارما در نیویورک که در 27 آوریل افتتاح می‌شوند، ظاهر می‌شوند. آنها با هم، هنرمندی را می‌یابند که به ایده‌اش رسیده و هرگز از آن خسته نشده است، یا شاید افشای نظریه‌ای که هنوز رد نشده است.

هالی در ابتدا به دوره‌ای تاریک از زندگی فرهنگی و سیاسی پاسخ می‌داد – انتخاب رونالد ریگان، رکود اقتصادی، تهدید دوباره به جنگ هسته‌ای – و بسیاری از نقاشی‌های او در این دوره سایه‌های داغ و پرتوده‌ای را به کار می‌گیرند که با نگرانی تپش می‌زنند. هالی در میان این فاجعه‌ها، هیجان هوس‌انگیز نئواکسپرسیونیسم را در بر می‌گیرد – هنر بسیار برجسته باسکیا، جولیان اشنابل، و فرانچسکو کلمنته. برای او آنها نشان دهنده “تجلیل از هنرمند به عنوان یک فردگرای خارق العاده و فاضل بود.”

او گفت: “بسیاری از چیزهایی که من با آن بزرگ شده بودم، چه وارهول یا یک مینیمالیست، هنرمند مانند هر فرد دیگری بود.” این کاری است که یک هنرمند انجام می دهد. یا باید انجام داد.»

هالی وارهول را یک قهرمان شخصی می‌داند و بسیاری از فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را از استراتژی‌هایش الگوبرداری می‌کند: تکرار، بیرون بردن دست، «آغوش گرفتن از ایده‌هایی که ممکن است هیچ معنایی نداشته باشند». او دو بار با وارهول ملاقات کرد، یک بار در یک شام برای دیوید سال در Mr. چاو، و یک بار در آخرین تکرار کارخانه در ساختمان قدیمی Con Ed در خیابان مدیسون، در سال 1986. هالی با تأمل در تجربه بعداً نوشت: “کاملاً عجیب است که به ملاقات با کسی فکر کنید که هر روز به مدت 15 سال به او فکر کرده اید. “

وارهول از هالی برای یک پرتره عکس گرفت، که هالی از آن به عنوان یک تجربه جنسی عجیب یاد می‌کند: «او از دوربین بیگ شات استفاده می‌کرد و در حین گرفتن عکس به نوعی تکان می‌خورد. مثل این بود که خیلی آرام قوز کرده باشید.» او دوست دارد به این نکته اشاره کند که پرتره‌اش، یک نوردهی دوگانه که باعث می‌شود به نظر می‌رسد با فکر می‌لرزد، بالای توالت استودیو او آویزان شده است.

وقف هالی به انحراف مفهومی تمرین خود می تواند افراطی و در عین حال بیش از حد مغزی و ساده لوحانه به نظر برسد. هالی گفت: «من با این ایده بزرگ شدم که آثار این هنرمند مبتنی بر یک آزمایش فکری است. فرضیه ای که هیچ کس دیگری در ذهن درست خود آن را دنبال نمی کند. من فکر می‌کنم این سلول‌ها و زندان‌ها با آن آزمایش همسو هستند، که فکر می‌کنم تقریباً از هنر معاصر ناپدید شده است.»

با این حال، نقاشی های هالی کاملاً خالی از سایکودرام نیستند. آنها نوعی خودنگاره هستند: هالی در آپارتمانش و خواندن پساساختارگرایان فرانسوی مانند ژان بودریار و میشل فوکو، آثاری خلق کرد که به یاد مالیخولیایی او بود، مربعی که در یک مربع گیر افتاده بود.

هالی به ندرت این ایده را قبول می کند و عموماً تمایلی به صحبت در مورد خود ندارد. او در آپارتمانی در خیابان 48 شرقی و خیابان سوم، جایی که والدینش در سال 1956 نقل مکان کردند، زمانی که هنوز متعلق به یک محله کم‌مرتبه بود، بزرگ شد. پدرش که یک وکیل بود، وقتی پیتر سه ساله بود درگذشت.

فضای معماری منظم هالی از ردیابی تجربه مجزای نیویورکی از تنهایی در حالی که توسط هشت میلیون نفر احاطه شده است، ناشی می شود. در حالی که در اواخر دهه 1970 در نیواورلئان بود، هالی متوجه شد که این احساس منحصر به شبکه نیویورک نیست. او علاقه مند به ساخت و سازهای جدید شد، به ویژه در حومه شهر که فقط با بزرگراه ها به هم متصل می شدند. او گفت: «به نظر می رسید که زندگی در یک سکونتگاه در سیاره دیگری وجود داشته باشد.

نیواورلئان همچنین جایی است که او برای اولین بار با Roll-A-Tex، گچ بری جعلی سقف پاپ کورن اتاق متل، که در فروشگاه های سخت افزار موجود است، مواجه شد. بافت دیوار ersatz، شبیه سازی مستقیم از بودریار، به عنوان راهی برای پیوستن هندسه او به معماری با او صحبت کرد، سلول های سنگی او در نقش برجسته در پس زمینه آنها ظاهر می شوند.

و سپس Day-Glo وجود دارد. استفاده هالی از رنگین کمان تولید شده در کارخانه، احتمالات شوم آن را افزایش داد و آن را با این احساس ناراحت کننده مرتبط کرد که زندگی معاصر واسطه شده و از طبیعت دورتر می شود. او می‌خواست نقاشی‌هایی از رنگ بسازد که هرگز نبینی که به گرند کنیون نگاه کنی.

او گفت: “رنگ Day-Glo نه تنها این کار را انجام داد، بلکه نوعی نور تولید شده از نظر فناوری، تقریباً شبیه یک صفحه نمایش LED را تولید کرد.” «از زمانی که آیفون عرضه شد، آرامش بزرگی بود، زیرا انتظارات مردم از رنگ درخشان را تغییر داد. و نقاشی‌های من در گوشی بسیار بهتر از چاپی به نظر می‌رسند.»

از سال 2002 تا 2011، هالی به عنوان مدیر برنامه نقاشی MFA در مدرسه هنر ییل خدمت کرد. (او می‌گوید: «این بسیار سنتی بود و من طبیعت بی‌جان نمی‌کشیدم. او به جای آن تاریخ هنر خوانده است.) او به هنرمندان برنامه‌اش افتخار می‌کند و چهره‌اش در حالی که ده‌ها نام را به صدا در می‌آورد درخشان می‌شود: تیتوس. کافر، طلا مدانی، نجیدکا آکونیلی کراسبی و مری رید کلی از جمله آنها هستند.

مدنی، که از سال 2004 تا 2006 در دانشگاه ییل بود، به من گفت که هالی کمتر به تبلیغ دیدگاه خود علاقه مند است تا اینکه دانشجویان را وادار به دفاع از دیدگاه خود کند.

او ادامه داد: «فکر نمی‌کنم او مخالفت خود را حتی با بسیاری از اشکال هنری شاگردانش، شاید حتی من، تغییر داد. “اما کثرت چیزهایی که او را روشن می کنند، با توجه به محدود بودن تمرین او واقعا جالب است. من فکر می کنم او در واقع به معنای واقعی کلمه روشن می شود.»

هالی در واقع منتقدی ماهر است و در دهه 80 به طور گسترده در مورد تحولات هنر در آن دوره نوشت. از سال 1996 تا 2005 او مجله Index را به همراه منتقد و متصدی باب نیکاس منتشر کرد که مانند یک پسوند لو-فای “مصاحبه” وارهول بود.

هالی گفت: «دنیای هنر در نیویورک در اوایل دهه 90 واقعاً افسرده‌کننده بود. ایندکس آگاهانه یک مجله هنری نبود. یکی از ایده‌های من در نوشتن درباره هنر این است: مردم می‌گویند پیکاسو تحت تأثیر سزان بوده است، اما او احتمالاً به همان اندازه تحت تأثیر سینما رفتن بوده است. کاری که شما به عنوان یک هنرمند انجام می دهید تحت تأثیر رسانه های دیگر است.»

در اواسط دهه 1990، هالی شروع به ایجاد اتاق‌هایی با رنگ‌های بسیار زیاد کرد، که باعث می‌شود «تجربه‌های فراگیر» کنونی در مقایسه کسل‌کننده به نظر برسند. اما هندسه آن کم و بیش ثابت مانده است، به استثنای چند مورد. مجموعه‌ای از آثار اخیر در گالری کارما در لس‌آنجلس، زندان‌ها و سلول‌های هالی را نشان می‌دهد که به‌طور نامطمئن مانند بوم‌های جداگانه به هم گره خورده‌اند، گویی متاستاز شده‌اند، اما مجرای آشنایشان وجود ندارد. باندهای در حال گردش به پس زمینه فرو می روند، اتصالات به طور نامحسوسی در هم پیچیده شده اند. به عنوان یک پیشرفت زبان بصری، تقریباً به حساب نمی آید. ‌

مدنی گفت: فکر می کنم در اصرار فرم او طنز وجود دارد. «یک کمدی تراژیک وجود دارد، مثل این شوخی بیمارگونه – همه چیزهایی که او رد می‌کرد، وضعیت سیاسی و اقتصادی که در دهه 80 به آن پاسخ می‌داد، حتی شایع‌تر است، پس چرا او اکنون باید تغییر کند؟ این تراژدی است که ما راه بهتری پیدا نکرده ایم.»

هالی این ایده را دارد که «هنرمندان چیزهایی دارند که نمی‌توانند از شرشان خلاص شوند، مثل گاستون که همیشه از رنگ‌های صورتی و خاکستری استفاده می‌کرد. کمی شبیه پرتاب همه عناصر به هوا است. من به 70 سالگی نزدیک می شوم و این به نوعی به شما احساس آزادی می دهد. که بتوانید از پس آن بربیایید.»

Makayla Massey

کاشف برنده جایزه کل معتاد زامبی. متعصب فرهنگ پاپ بی عذرخواهی. تواهولیک.

تماس با ما