«ادبیات به شدت سیاسی است، اما سیاستی است که در مکانهایی که هیچ سیاست دیگری نمیتواند در آن جا بیفتد، بهترین کار را دارد، فضای ظریفتری که نیازی به دقت گفتن ندارد، خوب، ما در مورد آن صحبت خواهیم کرد. شوبلین گفت: گلایفوسیت چون کسی مجبور است.
تفسیر اجتماعی شوبلین در «رویای تب» که درست است، فضایی بین چیزهای خارقالعاده و روزمره را در بر میگیرد و کاملاً به عنوان گفتوگوی بین یک زن در حال مرگ و یک پسر جوان نوشته شده است که میتواند واقعی یا تصور شود. در همین راستا، «استخوان فک» اوجدا، که بر ربوده شدن یک زن جوان توسط یک معلم وسواسی متمرکز است، از وحشت برای کشف اضطراب های نوجوانی و زنانگی در اکوادور مدرن استفاده می کند.
اوجدا از طریق ایمیل گفت: «ما همیشه ترس را به زشتی مرتبط میکنیم، اما فکر میکنم بیش از همه با زیبایی مرتبط است. “بزرگترین ترسی که می توانیم تجربه کنیم از دست دادن زیبایی است. طبیعی به نظر می رسید که از این منظر به نوجوانی فکر کنیم.»
اوجدا و دیگر نویسندگان معاصر در آمریکای لاتین، مانند دوئناس و داویلا قبل از آنها، از ابزارهای متفاوتی برای رویارویی با واقعیتهای اغلب تلخ زنان در منطقه استفاده میکنند. آلمانی بای گفت، اما شکل فمینیسم آنها، مانند آنچه هست، نشان دهنده یک “تکامل” از نوشته های قرن گذشته است.
«نویسندگانی مانند داویلا، دنیای درون، دنیای کابوس، دنیای جنون را در خود گنجانده اند. و این روانشناسی داخلی می تواند مشخصه نویسندگی زنان باشد.” «نویسندگان کنونی نیز این دنیای درونی را در خود گنجانده اند، اما اکنون در جای دیگری هستند، جایی که دیگر لازم نیست واقعیت زن بودن را اثبات کنند. بنابراین از این نظر من فکر می کنم یک گام رو به جلو وجود دارد.”
برای شوبلین، درک کامل آن شکل شخصیتر فمینیسم زمان بر است.
او گفت: «در «دهانه پرندگان»، تمام موضوعاتی که فمینیسم در 10 سال گذشته به آن مشغول بوده است، وجود دارد، اما با ساده لوحی فردی 18 ساله نوشته شده است. بنابراین مطمئن نیستم که فمینیستی بود یا نه، اما ضرورتی وجود داشت، خشم وجود داشت.»
با این حال، شناخت آن واقعیت ها می تواند دردسرساز باشد. شوبلین گفت که وقتی برای اولین بار به برلین نقل مکان کرد، نمیدانست که چرا شبها بدون نگرانی از عواقب آن، دوچرخهسواری خود را به تنهایی به خانه میبرد. دوستانش نفهمیدند چرا بعد از دیر رسیدن به آنها پیامک میفرستد.